کاروان سلامتی

کاروان سلامتی در همه موارد......

کاروان سلامتی

کاروان سلامتی در همه موارد......

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل

کجا دانند حال ما سبکبالان ساحلها

سازمان نظام پرستاری کشور پس از تشکیل هیات مدیره‌ها و شورای عالی در آذرماه سال 81، فعالیت رسمی خود را از دی ماه همان سال با هدف رفع بیش از 150 مورد مشکل پرستاری در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، رفاهی، معیشتی، آموزشی و اجرایی به عنوان عوامل حذف پرستاران از عرصه سلامت کشور و دلایل محرومیت مردم از دریافت خدمات مناسب آغاز کرد. اما هم اکنون که۵ سال از عمر این سازمان می‌گذرد، می‌خواهیم بدانیم که این تشکل صنفی تا چه میزان به تامین اهداف و برقراری اتحاد بین آحاد جامعه پرستاری در جهت تامین مطالبات صنفی برآمده است!؟

چرا پیگیری مطالبات پرستاران به برآورده شدن آنها منتهی نشد؟‌

وضعیت تعرفه و سختی کار چه شد؟

چرا پرستاری هنوز حرفه سخت به شمار نمی‌رود؟

پیگیری مطالبات بر حق پرستاران» به کجا رسید؟

آیا تفکر صنفی پرستاری بر جریان‌های سیاسی غالب شد؟

آیا نظام پرستاری تنها به تشکیل یک نظام صنفی بسنده کرد؟

چرا افزایش حقوق پرستاری که از کار در معدن نیز سخت‌تر شمرده می‌شود در حد یک قول باقی ماند و به وعده‌ای برای تیتر گزارش از نشست‌های خبری یا مصاحبه تبدیل شده است؟

چرا پرستاران هنوز برای گرفتن حقوق، کارانه و اضافه کار خود نیاز به برگزاری تحصن، اعتراض و نگرانی دارند؟

چرا اغلب پرستاران به گفته خود انگیزه‌ای برای ارائه خدمات بیشتر یا حتی مطلوب‌تر به بیماران نیازمند را ندارند و آیا این امر بر کیفیت امر مراقبت از بیمار که اهمیت آن در مواردی حتی از درمان هم بیشتر است، تاثیر گذار نیست؟

این چرا و هزاران چرای دیگر را اگر تنها چند دقیقه با یک پرستار صحبت کنید خواهید شنید.

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد        کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست

 

عصیان بشر

عصیان بشر

« من ندیدم بیدی، سایه اش را بفروشد به زمین»
یاکه باران بفروشد آبش ، به تن خشک درخت
یاکه خورشید ستاند از ما
بهر گرمی  تن یخ زده ما پولی
یا که بلبل بفروشد ، آواز
یا کبوتر پرواز
یا گلی عطر و شمیم تن خویش
« رایگان می بخشد ، نارون شاخه خود را به کلاغ »
یا که چوبش جهت ساختن کلبه به ما
در طبیعت همه چیز حراج است
هیچکس فکر زراندوزی نیست
جز بشر ،اشرف مخلوق زمین
که نخواهد دادش ، جان خودر را به خدایش مُفتی
و نخواهد کرد حتی 
رایگان ،عرض سلام و بدرود
یک قدم از پی حل مشکل
تاکه پولی نستاند ، نرود
رایگان بهر تن خود، ندود
دوست از دوست ، توقع دارد
پسر از بابایش، طفل از مادر خود
چه عجب معرکه بازاری هست
من ندانم به چه چیزش آدم
به زمین اشرف مخلوقات است؟
به زراندوزی وطغیان و ستم
یا به آزار دل تنگ و دژم
یا به قتل و غارت، به فرو رفتن دام نکبت
یا به آزار دل هم نوعان
به جفائی که روا داشته بر پروانه
یا به آزردن قلب قمری
یا به تیغی که زده بر تنه سبز درخت
یا به حبس بلبل، در دل تنگ قفس
یا به انداختن ماهی قرمز در تُنگ
به فدا کردن وجدان و شرف، در پی ساختن کاخ بلند
من ندانم که چرا او باید
به جهان فخر فروشی کند وعشوه گری
او مگر کیست ، بجز قطره گندیده آب، یا که مشتی از خاک
او ز خاطر برده، این سخن آمده از سوی خدا
آفریدم انسان ، ز تُراب و علق ونطفه پست
او چرا در پی جاویدی نام خود نیست؟
من ندانم حتی ، فکر آنرا نتوانم هر گز

من ندانم حتی ، فکر آنرا نتوانم هر گز

نشانه های داشتن خیر و شر در انسان

 

یاران موافق همه از دست شدند ***  در پای عجل یکان یکان پست شدند

خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر *** دوری دو سه بیشتر ز ما مست شدند

 

نشانه های داشتن خیر و شر در انسان

سه نشانه در انسان وجود دارد که اگر بصورت واقعی باشد خوشا به سعادتش

1-دین شناس باشد(دین خود را با تمام وجودبشناسد وبکار گیرد)

2- زهد در دنیا داشته باشد.(سوار بر دنیا باشد)

3-عیب شناس باشد.عیوب خود را بشناسد ودر رفع آنها کوشا باشد.(هیچکس مانند

 خود انسان واقف به عیوب خود نیست.و تنها کسی است که میداند با خود وخلق

 خدا چه میکندو چه هدفی را دنبال میکند.آیا مطرح نمودن خود است یا هدفی خدایی دارد؟آی

ا بدنبال زرق و برق دنیاست یا آخرت خود را میسازد؟

تذکر::::::

بخود بیاییم...خدایی کار کنیم...با تمام وجودبفکر آخرت خود باشیم...

اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آنرا که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم کا هزار آفرین بر غم باد

در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است پای بر بند چه سود

..................................

خیر و شر هر عمل که از آدمی سر میزند

مزد اعمالش بزودی پشت در ، در میزند

...........................

لقمه نانی را که با رنج و مشقت میخوریم

از ره ایمان به پاس شکر نعمت میخوریم

در بهشت زندگی دور از هوای نفس خویش

کی فریب جاه و منصب یا که شکوت میخوریم

.................................

 

نیایش با خدا

هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛     نیایش با خدا   هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛

هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛                                            
هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی‌پایان تو!؟
...من کدام یک از نعمت‌های تو را می‌توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
...خدایا! الطاف خفیه‌ات و مهربانی‌های پنهانی‌ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
...خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن‌سان که انگار می‌بینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می‌کنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانی‌ات به وادی شقاوت و بدبختی‌ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه

 

من را با تقوای خودت سعادتمند گردان