عصیان بشر
« من ندیدم بیدی، سایه اش را بفروشد به زمین»
یاکه باران بفروشد آبش ، به تن خشک درخت
یاکه خورشید ستاند از ما
بهر گرمی تن یخ زده ما پولی
یا که بلبل بفروشد ، آواز
یا کبوتر پرواز
یا گلی عطر و شمیم تن خویش
« رایگان می بخشد ، نارون شاخه خود را به کلاغ »
یا که چوبش جهت ساختن کلبه به ما
در طبیعت همه چیز حراج است
هیچکس فکر زراندوزی نیست
جز بشر ،اشرف مخلوق زمین
که نخواهد دادش ، جان خودر را به خدایش مُفتی
و نخواهد کرد حتی
رایگان ،عرض سلام و بدرود
یک قدم از پی حل مشکل
تاکه پولی نستاند ، نرود
رایگان بهر تن خود، ندود
دوست از دوست ، توقع دارد
پسر از بابایش، طفل از مادر خود
چه عجب معرکه بازاری هست
من ندانم به چه چیزش آدم
به زمین اشرف مخلوقات است؟
به زراندوزی وطغیان و ستم
یا به آزار دل تنگ و دژم
یا به قتل و غارت، به فرو رفتن دام نکبت
یا به آزار دل هم نوعان
به جفائی که روا داشته بر پروانه
یا به آزردن قلب قمری
یا به تیغی که زده بر تنه سبز درخت
یا به حبس بلبل، در دل تنگ قفس
یا به انداختن ماهی قرمز در تُنگ
به فدا کردن وجدان و شرف، در پی ساختن کاخ بلند
من ندانم که چرا او باید
به جهان فخر فروشی کند وعشوه گری
او مگر کیست ، بجز قطره گندیده آب، یا که مشتی از خاک
او ز خاطر برده، این سخن آمده از سوی خدا
آفریدم انسان ، ز تُراب و علق ونطفه پست
او چرا در پی جاویدی نام خود نیست؟
من ندانم حتی ، فکر آنرا نتوانم هر گز
من ندانم حتی ، فکر آنرا نتوانم هر گز
سلام
فخر فروشی و کبر و غرور همگی ناشی از غفلت انسان نا آگاه است
منتظرتم اگر دوست داری تحول درونی خود را مشاهده کنی ودر همایشهای رایگان این سایت شرکت کنی ثبت نام کن و ناظر باش آنچه را که به دنبالش بودی
http://www.shafaa.com/Guest/UsersPG.aspx
سلام برادر بزرگوار ای انسان ای دل سوخته همیشه عاشق کلماتم در تشکر از تو عاجزند فقط میتوانم بگویم برادر جان قلب پاکت را می بوسم , وامیدوارم همیشه پیروز باشی..
بسسسسیار زیبا
ممنون از شما