کاروان سلامتی

کاروان سلامتی در همه موارد......

کاروان سلامتی

کاروان سلامتی در همه موارد......

رمز موفقیت

رمز موفقیت

مهم نیست تو چه کسی هستی ، ولی می توانی و باید تمام تلاش خود را برای استفاده از

تمام امکانات زندگی ات خرج کنی . هیچ کس نمی تواند تو را زمین گیر کند و هیچکس هم

 قدرت چنین کاری را ندارد جهان برای تو پر از فرصت است . امروز را روز شکار

 فرصت هایت قرار بده و از همین الان برای شکار اقدام کن . تو لیاقت بهترین ها را داری

 و تنها کسی هستی که مطمئناً می توانی این بهترین ها را بدست آوری .

بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم
« حافظ»

قسمت دو م ( آری او یک بهیار است)

 

قسمت دو م   ( آری او یک بهیار است)

سخن تا آنجا رسید که هیچ مرحمی بدل بهیار گذاشته نشد واین واقعیت دردگونه و تلخ ادامه پیدا کرد وهیچ ناجی از هیچ ناکجایی هم بفکر این قشر نبود وراهکارهای سازنده او هم بدل مینشست اما مسئولین مگر درد سر برای خود می خواستند؟او هم  کارش شده بود کار وکاروکار اجباری در تمامی ایام هفته( تعطیل وغیر تعطیل ایام غمها و شادیها.سرماها و گرماها) ودر مقابل این همه اجبارکار فقط دریافت حقوقی ناچیز ودیگر هیچ ....آیا این است عدالت؟؟؟؟

مشکلات زندگی . نداشتن سرپناه برای خود و خانواده.  تورم بازارو مشکلات کاری او را احاطه کرده. باور کنید اگر کوه بود .کاه میشد.. اگر آهن بودذوب میشد....لذا صلابت و سرسختی و ثابت قدمی او در عهدی که با خالق بسته بود اورا ثابت قدم تر محکم تر ونیرومند ترمیساخت.

ومسئولین که میبایست این مسائل را با دیده و وجدانی بیدار میدیدند ...... ندیدند!!!!!!!    بله خوب میدیدند که در این رابطه کارها چه خوب رله میشوند پس جای  نگرانی برای آنان وجود نداشت. و در عمق وجودشان احساس راحتی داشتند وخیالشان از این بابت راحت راحت بود. یکبار نشد برای خدا لحظه ای کلاه خود را قاضی کنند ..... وحق را به حقدار بدهند .........یکبار هم نشد حتی در مقابل این همه از خود گذشتگی وخستگی کار ازاو تشکری خشک وخالی کنند .یا او را در کاری مشارکت دهند. گاه یک لبخند، یک جمله کوتاه، یک خط و یا یک نگاه می توانست بهترین هدیه برای او باشد که این چیزهای بدون خرج وساده را نیز از او دریغ کردند.............. (((لعنت به اینهمه بی عدالتی و تبعیض و...............))))

اما او ناراحت نیست چون کلاهی سر هیچ مسئولی ندید  تا بخواهند قاضی کنند....وخوب میدانست که کسی که برای پست و مقام وریاست وجاه طلبی َآمده است حق را حتی نمیتواند هجی کند . چه رسد به ادای حقشناسی.وی محتاج مطرح شدن نبودواحتیاج به تشکر هم نداشت چون عهد با دلدار خود حدیثی عاشقانه و  روحانی داشت.. وبر این باور بود که- ما در هیچ سرزمینی زندگی نمی کنیم، ما حتی بر کرۀ زمین هم زندگی نمی کنیم، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم ودوستمان دارند

آری او در حین کار تجربه کسب میکرد وکار یاد میگرفت.او ساعات کارش را بگونه ای برای خود تنظیم مینمود که لااقل در هر شیفت کاری تجربه جدیدی  کسب نماید.وخوب میدانست که طرف حساب او فقط خداست ودیگر هیچ.

 راضی بود که اگر رسما وارد دانشگاه دنیوی نشده در عوض از دانشگاه اخروی بهره میبرد و از این لحاظ بسیار شادمان و پیروز بود چون مسئولین تصور میکنندآری تصور میکنند که او ارتقا نیافته چون  در خواب و خیالند وغافل از کارهای خدایی....

 و میگوید..........

مانند پرنده ای هستیم که روی شاخه ای دربالاترین جای درخت ولی سست وضعیف نشسته و آواز می خواند
و احساس سرما می کند شاخه می لرزداما
به آواز خواندن خود ادامه می دهد جون مطمئن است
که بال و پر دارد.

بله ما بال و پر داریم ما میخواهیم پرواز کنیم ..احساس سرما ولرزیدن بس است...

ادامه دارد

ماهنامه پرستاران و سلامت

ماهنامه پرستاران و سلامت

 

اولین و گسترده ترین نشریه پرستاری در سطح استان چهار محال و بختیاری

خبری - اموزشی - پژوهشی-اطلاع رسانی

صاحب امتیاز و مدیر مسئول:عباس بحرینی بروجنی

پذیرش آگهی: ۰۹۱۳۲۸۴۷۶۲۸

e_mail:parastaran_salamat@yahoo.com

veblag:http://mpvs.blogfa.com

استان چهار محال و بختیاری- بروجن - ص-پ: ۱۷۶

شما هم یاری رسان ما باشید . شماره حساب جهت اشتراک وکمکهای مالی اعلام خواهد شد.

اولین شماره -اردیبهشت۸۶

همزمان با افتتاحیه دفتر ماهنامه

همایش پرستاری

همایش پرستاری

با عنوان

 

اتحاد پرستاری= اعتلای پرستاری

هم اندیشی پرستاران

شهرستان بروجن - اردیبهشت ماه   ۸۶ 

این همایش با حضور اعضا هیئت مدیره های استان و استانهای همجوار -پرستاران فعال در عرصه وبلاگ نویسی و معاونین نظام پرستاری-و سایر گروههای پرستاری تشکیل خواهد شد.

بیایید در سال اتحاد ملی به فکر اتحاد پرستاری باشیم.

تاریخ همایش :۱۷/۲/۸۶

جهت اطلاع بیشتر وحضور در این همایش با ما تماس بگیرید.

۰۹۱۳۲۸۴۷۶۲۸----۰۹۱۳۱۸۴۱۰۲۴

همرا ه با برنامه های شاد ومتنوع و موسیقی بختیاری -اجرای موسیقی و تقلید صدا توسط پرستاران هنرمند بروجنی

آری او بهیار است

 

 

آری او بهیار است

 

چه زود گذشت مانند یک پلک بهم زدن.29سال پیش جوانی پرشور وپرتوان وپر انرژی که هنوز مویی بر صورتش نروییده بود .شاداب و سرزنده خندان وبشاش با غروری خاص وجوان گونه .آمده تا با حضور خود مرحمی باشد بر دل دردمند وتسکینی بر آلام دردمندان وچه زیباو مطمئن  آمده .  او آمده تا طراوت و شادابی وصفا وصمیمیت   خود را با خشکی تلخ گونه  دردمندان وناتوانان جسمی وروحی تقسیم کند بلکه بیشتر اهدا کند....وچه بسا از این تقسیم نیز چه شادمانه ومغرورانه نجوای راضیم به رضای توای معبود بی همتا  سر میدهد .

آیا این سرنوشت این جوان بوده ؟

 آیا تمام راهها بر وی بسته بوده ؟

 آیا نمیتوانست در این کشور

پهناور کاری وشغلی وحرفه ای برای خود دست و پا کند؟

 آیا حقوق ماهیانه سه هزار و پانصد تومان او را وسوسه کرده بود؟

 آیا از بوی تند و نفس گیر مواد شیمیایی پخش شده در محیط بیمارستان ها وبخشها که هر شخص مراجعه کننده را فراری میداد خوشش آمده بود؟

 آیا از شب زنده داری وهمدم بیمار بودن وبرخورد با انواع عفونتها وجراحتها خبر نداشت و ناآشنا با این مسائل خود را در گیر نموده بود؟

 آیا بی اطلاع بود که بایستی  درطول 24 ساعت لااقل 8 ساعت آنرا در محیطی سپری کند که آه و ناله و فریاد و نومیدی و درد در آن بیداد می کند که احساس وروحیه هر سنگدلی را آب  میکند؟

یا اینکه عشق به همنوع وکمک ویاری به هموطن ونیازمندان او را به این ورطه هدایت نمود؟

آری او میدانست و یقین داشت که  هر انسانی به واقع دو انسان است یکی آنکه در تاریکی بیدار است و دیگری آنکه در روشنایی همچنان خواب است ..آری او با این تفکر آمده بود وچه خوش آمده بود که ((((کم کند آلام وافزاید صفا بهر بیماران وخود جوید کمال))))

و(((هشدار که گر وسوسه ی عقل کنی گوش
آدم صفت از روضه ی رضوان به در آیی)))

 

 

ساعتها وروزها وهفته هااز پی هم می گذشتند همه چیز در خور تغییر بود او کار میکرد وبه حرفه خود افتخاروبه خود میبالید که رنجوری دردمند از عمق وجود واز اعماق قلب اورا دعا گوست.وبر این باور بود وهست که این بهترین پاداش و دستمزد برای اوست...

او میداند وبا خود زمزمه داردکه: عشق ورزی را متوقف نساز . لطف و مهربانی خود را دریغ نکن حتی اگر دیگران تو را بیا زارند..

اکنون او چند سالی سابقه کار داردواز مسئولین سابق دیگر اثری جز یادگارهای آنان چیزی بجانمانده واو هنوز با تمام قواونیروی خدایی مشغول به فداکاری است وخود را فراموش کرده.ولی کم کم دارد دیر میشودپس سهم او چه میشود.در هر جا که کار کرد واقعا کار کرد واز خود مایه گذاشت.سالیان سال را سپری کرد وهیچ کس از او یاد نکرد!!! هیچکس او را نشناخت !!!در طی این سالها شده بود آچار فرانسه و میتوانست بدون هیچ دغدغه ای بجای تمامی همکاران بنحو احسن انجام وظیفه نماید کار ها را طوری رله میکرد که گویی متخصص این کارهاست.واین باعث خوشحالی مسئولین میشد که در کارها کمبودی برای دستگاه احساس نشودکه خرده ای بر آنها بگیرند .وعاشقانه خدمت میکند وصبر را پیشه خود ساخته تا شایدفرجی حاصل آید. چون میداند هیچ موفقیتی بدون صبر امکان پذیر نیست. گرچه صبر خیلی تلخ است ولی نتیجه اش شیرین است و صبر را باید از درخت آموخت که همه رنج خزان و زمستان را تحمل می کند تا بهار برسد و باز شکوفا شود وهم اوست که آمده بود تا مرحم باشد که انصافا مرحم هم بود .ولی آیا کسی مرحم زخمهای او بود؟؟ آیا کسی به درد دل او گوش فرا دادواز او دلجویی کرد ؟؟؟آری او بهیار است ومیخواهد دگرگون شودچون حق قانونی اوست.وصبرنیز حد و اندازه دارد پس ای مسئولین: آنگاه که غرور کسی را له می کنید آن گا که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنید آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنید آن گاه که بنده ای را نادیده می انگارید آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوید آنگاه که خدا را می بینید و بنده خدا را نادیده می انگارید می خواهیم بدایم دستانتان را به سوی کدام آسمان دراز می کنید تا برای خوشبختی خود دعا کنید ؟ به سوی کدام قبله نماز می گذارید که دیگران نگذارده اند؟

 .............ادامه دارد