قلب مادر
داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ ***
نگاه غضب آلوده زند بر دل نازک من تیر خدنگ *** مادر سنگ دلت
تا زنده
است شهد در کام من و توست شرنگ *** گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این
ساعت بی خوف و درنگ **** روی و سینه تنگش بدری دل برون آری ا
ز آن سینه
تنگ *** عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ ****
رفت و مادر را افکند به خاک سینه بدرید و دل آورد به چنگ *** قصد سر
منزل
معشوقه نمود دل مادر به کفش چون نارنگ **** ازقضا خورد دم در به زمین
و اندکی رنجه شد او را آرنگ *** آن دل گرم که جان داشت هنوز اوفتاد از
کف آن
بی فرهنگ **** از زمین باز چو برخاست، نمود پی برداشتن دل، آهنگ **** آه دست پسرم یافت خراش! وای پای پسرم خورد به سنگ